پارسال همچین روزی...
سلام به محمدعزیزم بیستم ماه مبارک رمضان ،مقارن با ظهر سال گذشته، تو وارد دنیای ما شدی همه سراپا شور بودیم و هیجان. خبر تولدت به تنهایی شادی و خوشحالی رو برای من به ارمغان آورد . حالا که از حضور تو خاطر جمع شده بودم برای دیدنت لحظه شماری می کردم دکتر رو تو راهرو دیدم خبرهای خوبی به من داد ولی با اما و اگر . دکتر گفت کمی خسته ی راه بودی و نیاز به استراحت داشتی پس دستور داده بود که چند ساعتی تو دستگاه ازت مراقبت بشه . اون گفت وقتی به ملاقات مامان میری خیلی ریلکس و آروم باش چرا که تو همون اتاقی که مامان قندعسل استراحت میکنه 5یا 6 مادر دیگه هم هستن . البته با این تفاوت ک...
نویسنده :
مامان محمدجان
4:56